بستر تئاتر کشور ما، در کنار نمودها و اجراهای فراوان و غالب، به سبک و سیاق تئاتر غربی، گاهی به بهانههایی همچون جشنواره و یا مناسبتهای مذهبی، تعزیه و یا سیاهبازی نیز اجرا میشود که سیر تحول و خاستگاه آن از مسیر جریان تئاتر غربی خارج است و اگر سرچشمهی آنرا پیجوییم نه به یونان که به عمق تاریخ و فرهنگ سرزمین خودمان میرسیم
تئاتر هنری زادهی آیین است؛ آنچه امروز بر صحنهی تئاتر روی میدهد، برآمده از آیینهای دیونیزوسی قرن 5 قبل از میلاد در یونان و شکل دگردیسی شدهی آن در طول قرنها است. میتوان گفت که تئاتر غربی در طول حیات خود بسته به شرایط محیطی تغییر شکل و گاه ماهیت داده تا به حیات امروزی خود دست پیدا کند. با این وجود همچنان میتوان ریشههای اساسی این هنر را از آیینهای کهن بازیافت. تئاتر غربی به سرعت سلطهی خود را در تمام عالم گسترده ساخت و به عنوان شکل مشترک این هنر درآمد.
در بستر تئاتر کشور ما، در کنار نمودها و اجراهای فراوان و غالب، به سبک و سیاق تئاتر غربی، گاهی به بهانههایی همچون جشنواره و یا مناسبتهای مذهبی، تعزیه و یا سیاهبازی نیز اجرا میشود که سیر تحول و خاستگاه آن از مسیر جریان تئاتر غربی خارج است و اگر سرچشمهی آنرا پیجوییم نه به یونان که به عمق تاریخ و فرهنگ سرزمین خودمان میرسیم.
تاریخ نمایش در ایران آنچنان سیر گسسته و خطی ناخوانا دارد که بدون حدس و گمان و نظریهپردازی نمیتوان هیبتی تمام و کمال به آن بخشید. با این رویکرد این نظر که تعزیه به عنوان سمبل هنر آیینی و نمایش ملی برگرفته از آیین سوگ سیاوشان و جان گرفته از سوگواری سالار شهیدان حسینابن علی(ع) است در نزد همه پذیرفته است.
تعزیه در لغت به معنی سوگواری(تعزیت)، بر پای داشتن یادبود عزیزان از دست رفته، تسلیت، امر کردن به صبر و پرسیدن از خویشان مرده است. ولی در اصطلاح به گونهای نمایش مذهبی منظوم گفته میشود که در آن عدهای اهل ذوق و کارآشنا در مناسبتهای مذهبی به صورت غالب در جریان سوگواریهای ماه محرم، برای باشکوهتر جلوه دادن آن مراسم و یا برای نشان دادن ارادت و اخلاصی فزون از اندازه به اولیاء به ویژه اهل بیت حضرت پیامبر(ص) با رعایت آداب و رسوم و با تمهیدات خاص و نیز بهرهگیری از ابزارها و نواها و گاه نقوش زنده برخی از موضوعهای مذهبی و تاریخی مربوط به اهل بیت را پیش چشم بینندگان میآفرینند.
البته این آغاز ماجرا است و این هنر بنا به نظر بسیاری به بیان موضوعات و مبانی دیگری نیز پرداخته است. شبیهگردانی یا شبیهخوانی یا تعزیه نمایشی بوده است در اصل برپایهی قصهها و روایات مربوط به زندگی و مصائب خاندان پیامبر اسلام و خصوصا وقایع و فجایعی که در محرم سال 61 هجری در کربلا برای امام حسین و یارانش پیش آمد؛ ولی بهسرعت گسترش یافت و همهی جنبههای داستانی و تفننی فرهنگ توده را شامل شد.
این هنر شریف و پرمایه، نفس نفس زنان و نیمه جان از میان سیر حوادث بیشمار خود را به ما رسانده و همچنان در قرن بیست و یکم در در بحبوحهی رسانهها و قالبهای پر زرق و برق امروز نبض ضعیفی دارد. اما مسالهی اساسی اینجا است که این هنر شریف در کجای مختصات فرهنگی امروز ما جای دارد و چقدر کارکرد خود را حفظ کرده است. تعزیه هنری است که خاستگاه آیینی و دینی دارد. اما هنر مقولهای است شکل پذیر که همراه و همگام زمان پیش میرود و تغییر میکند.
آنچه هنر تئاتر را زنده نگه میدارد، ارتباط با مخاطب است. ارتباط با مخاطب از این حیث که دغدغههای ذهنی و روزمرهی مخاطب باید در تئاتر لحاظ شود تا مخاطب تئاتر را همچون آیینهای در برابر خویشتن خویش ببیند. در تمام دورههای هنر نمایش ارتباط عمیق و مستقیم آن را با جریانهای اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی همزمان مشاهده میکنیم. تئاتر را باید از این منظر فرزند دوره و زمانهی خود دانست.
با ورود تئاتر غربی به ایران در سالهای آغازین قرن چهارده شمسی، تعزیه و دیگر هنرهای نمایش ایرانی رو به افول میگذارد و مورد بیمهری قرار میگیرد.
تئاتر به سبک و سیاق اروپایی در ایران از اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار آغاز شده است. عامل استقرار تئاتر به شیوهی اروپایی، شیفتگی و مجذوبیت شخص ناصرالدین شاه نسبت به این نوع تئاتر بود. او در سفرهایش به روسیه و اروپا با آن آشنا شد و به شدت تحت تاثیر کیفیت فرم اجرایی و تنوع محتوایی آن قرار گرفت. از آن به بعد بسیاری تعزیه را در برابر تئاتر غربی ناکارآمد، از مُد افتاده و قدیمی میشمارند و هیجان تئاتر غربی و قراردادهای آن مجالی برای تفکر و نگاه دوباره به قامت نیمهجان تعزیه نمیدهد. از هنگام سرایت نهضتهای جدید فکری از فرنگ به ایران و استقرار مشروطیت، این نمایشها بیشتر از اعتبار افتاد و تعزیه در حالی که داشت از عوام(به عنوان تکیهگاه مالی) میبرید، مجبور شد باز به سوی ایشان رو کند. همین رویکرد سبب بیتوجهی هنرمندان، روشنفکران و بانیان هنر و فرهنگ به تعزیه و تداوم این نگرش تا به امروز شد.
نتیجه این شد که امروزه تعزیه همچون شئی قدیمی، بر اثر نوستالژی فرهنگی، یا عقاید مذهبی مجال اجرا پیدا میکند و در این مجال نیز اتفاق تازه و نویی در این هنر شریف نمیافتد تا شاید ماهیت آن را از یک عتیقهی فرهنگی به هنری زنده، پویا و تاثیرگذار بدل کند.
تعزیه هنری دینی است، موضوعات و رخدادهای آن بر اساس محور واقعهی عاشورا اتفاق میافتد. اما در تاریخچهی این هنر میبینیم که چطور این هنر خود را بسط داده و عناصر حیاتی و بروز را در خود جذب میکند.
از اوایل زندگی شاهانهی ناصرالدین شاه، رونق و عمومیت تعزیه و نیز تفنن طلبی تماشاگران سبب شد که به تدریج حالت سرگرم کنندهی تعزیه بر جنبهی عزاداریش غلبه کند؛ در چنین اوضاعی نوعی مقدمه به تعزیه افزوده شد که پیشواقعه خوانده میشد. اشخاص واقعی پیشواقعهها هم از افراد و اساطیر اسلامی بودند و هم از غیر آن و گاه حتی از افراد کوچه و گذر هم عصر نویسنده.
در واقع تعزیه این ویژگی را داشته که به نوآوری در قالب خود دست زند و خود را از تکرار نجات دهد. کم کم نگارش متنهای تفننی که ربط زیادی به مایههای شناختهی عزاداری نداشته باشد و اجرای آنها پیش از تعزیهی اصلی، رواج یافت. کمی بعد، هجو و تحقیر کردن دشمنان دین بهانهای شد برای آن که رنگ تندی از هزل و مسخره و مضحکه به این متنها افزوده شود. دیری نگذشت که تعزیهنامههای مضحک با عنوان گوشه، صورت مستقل پیدا کرد و موقع اجرای آن عیدهای مذهبی، و هم در مراسم محرم و صفر پیش از نمایش واقعهی اصلی بود. با نگاهی به نسخههای تعزیه میتوان دید که در بسیاری از موارد داستانهای فرعی و پیش واقعهها همه ساخته و پرداختهی ذهن نویسندگان و تعزیهگردانها بوده است.
اشخاص بازی پیش واقعهها هم از افراد اساطیر اسلامی بودند و هم غیر آن و گاه حتی از افراد کوچه و گذر هم عهد نویسنده.
هر چند که داستان پردازی در تعزیه در نهایت به بیان حادثه و واقعهی اصلی منجر میشده و در نهایت تعزیه به بیان کلیتهای همیشگی خود یعنی جایگاه والای اهل بیت عصمت و طهارت و اهمیت رفتار و کردار این بزرگان و لزوم توسل و توکل به این بزرگان میپردازد؛ اما همین نکته میتواند نشانگر این باشد که ساختار تعزیه در خود این قابلیت را دارد که بتواند هر موضوعی را در خود حل و هضم نماید.
از این منظر میتوان گفت که تعزیه هنری پویا و زنده است. همانطور که در خود به زایش قالبهایی نو و کاملا متضاد با ماهیت خویش همچون تعزیهی مضحک میپردازد. با این اوصاف، عجیب به نظر میرسد که چرا این هنر پویا و اصیل به یک باره مورد بیتوجهی قرار میگیرد و در حالی که میتواند هنرنمایشی ما را متحول کند و از زیر سلطهی تئاتر غربی بیرون بکشد و رنگ و بوی ملی به آن بدهد، در زیر لایهای از پیشداوری و دیگر برچسبها مهجور باقی بماند.
جالب اینجاست که تحول اساسی که در تئاتر غرب به عنوان تئاتر تجربی از آن یاد میشود در اثر توجه به هنر نمایش در دیگر کشورها بهویژه تئاتر شرق بهوجود آمده است.
بهطور کلی میتوان گفت که تعزیه، هم در ساختار روایی و هم در ساختار اجرا قابلیتهای نمایشی بسیار زیادی دارد که میتوان با نگاهی تازه و بر اساس نیاز مخاطب امروز طرحی نو از نمایش ایرانی را پیافکند. بحران مخاطب تئاتر جدی است و جدیتر از آن هم شکل شدن و دگردیسی فرهنگی در شیوههای اجرایی غربی و نداشتن پشتوانهای برای گفتگوی فرهنگی است.
لذا بسیار ضروری است که تعزیه به عنوان گنجینهای ملی و دینی و به عنوان ابزاری جادویی که در خود رازهای عمیق ارتباط با مخاطب ایرانی را دارد، مورد بازنگری و توجه ویژه قرار گیرد تا شاهد تحولی اساسی در هنر نمایش ایرانی باشیم.
© کپی رایت توسط : تعزیه خانه کرمان (کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مطالب فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است .