متادرام نمايشی است که دنياهای ساخته و برساخته نمايش در آن وجود دارند و به نوعی نگاهی به دنيای نمايشهای طراحی شده درون نمايش دارد، از آنجا که در متادرام به دنيای نمايشی پرداخته میشود که در خود امکان اجرای نمايش ديگر را میدهد میتواند اثری نمايشی درباره چگونگی شکلگيری و ساخته شدن دنيای نمايش در برابر دنيای واقعی باشد.
مقدمه
متادرام نمايشی است که دنياهای ساخته و برساخته نمايش در آن وجود دارند و به نوعی نگاهی به دنيای نمايشهای طراحی شده درون نمايش دارد، از آنجا که در متادرام به دنيای نمايشی پرداخته میشود که در خود امکان اجرای نمايش ديگر را میدهد میتواند اثری نمايشی درباره چگونگی شکلگيری و ساخته شدن دنيای نمايش در برابر دنيای واقعی باشد.
متادرام يك اجراي طراحي شده توسط شخصيتهايي ميباشد كه خودشان واقعاً در حال اجراي نمايش باشند. به عبارت ديگر يك نمايش در نمايش است. متادرام قادر به ساخت نمايشنامهاي در فضاي نظريه و تفسير بر نمايش اوليه و اصلي ميباشد. متادرام به نمايشنامهنويس اين توانايي را ميدهد كه مخاطبان را از يك نمايشنامه به فضايي عميقتر ببرد. متادرام نمايشي است درباره كاركرد نمايش، يعني نمايشي كه چگونگي اثرگذاری نمايش در دنياي واقعي بر روي مخاطبين را نشان ميدهد.
- با اينكه شواهدي دال بر برگزاري تعز يه سوگ سياوش در دست است اما تعزيه را به مراسمهاي نمايشي كه براي خاندان پيامبر اسلام و بطور خاص واقعه كربلا و شهادت امام حسين (ع) برگزاري شده ميگويند. بيضايي تعزيه را چنين تعريف ميكند: « «شبيهگرداني» يا «شبيهخواني» يا «تعزيه» نمايشي بوده است، در اصل بر پايهی قصهها و روايات مربوط به زندگي که براي امام حسين و خاندانش پيش آمد، ولي بزودي گسترش يافت و همهي جنبههاي داستاني و تفنني فرهنگ توده را شامل شد.» (بيضايي1379، صص114-113)
تاريخ دقيقي از شروع تعزيه به شكل و فرم امروزي در دست نيست چون كه تعزيه تحولاتي را پشت سر ميگذارد تا تبديل به ساختار امروزي ميشود. شروع دستههای عزاداري به شكل راهپيمايي را از زمان آلبويه ميدانند و ارج و اهميتي كه شاهان صفوي به شيعه و امامان آن قايل ميشوند بر رشد آن ميافزايد و در دوران قاجار و سلطنت فتحعلي شاه به اوج خود رسيده و شاكله اصلي آن به اجرا درميآمد. بيشترين اطلاعات ما درباره تعزيه در گزارشهاي جهانگردان و خارجيان ساكن در ايران است.
سرهنگ گاسپاردروويل در 1200 شمسي مشاهدات خود را از تعزيهاي در تهران چنين گزارش ميكند: «مهمترين مرحلهي نمايش روز دهم محرم بر صحنه ميآيد. در اين روز يكي از درباريان كه ايفاي نقش حسينبن علي به وي محول شده است با سواراني به تعداد همراهان حسين به هنگام عزيمت به كوفه، به ميدان ميآيد. ناگهان عبيدزياد در رأس چندين هزار سرباز سر ميرسد، اما امام حسين از تسليم و بيعت سرباز ميزند و با وجود همراهان معدود خويش با شجاعت و شهامت به جنگ ادامه ميدهد. من از ديدن اين صحنهي جاندار كه چيزي از واقعيت كم نداشت به حيرت افتادم. حيرتم وقتي بيشتر شد كه ديدم پس از پايان نمايش از آن چهار هزار تن كه بدون رعايت نظم و احتياط به جان هم افتاده بودند حتي يك تن نيز زخمي نشده است...» (بيضايي1379، ص119)
تعزيه به سه دسته تقسيم ميشود كه هر كدام به موضوعات خاصي ميپردازد؛
«1)واقعه، 2) پيشواقعه، 3)گوشه.
واقعه شامل تعزيهنامههاي اصلي است درباره شهادت امام حسين(ع) و يارانش. محور اين قسمت از تعزيه، شهادت است. پيشواقعه، تعزيهنامههاي فرعي بودند كه از حيث داستاني استقلالي نداشتند؛ بلكه در ارتباط با يك واقعه به نمايش درميآمدند. يكي از اين پيشواقعهها، مجلس عباس هندو بود كه اجرا ميشد. گوشهها شبيههايي بودند كه در آنها عناصركميک وجود داشت و از حيث داستاني نيز مستقل بودند. گوشهها، گاه، حالت مذهبي خود را از دست ميدادند و متمايل به درام مذهبي ميشدند.» (ملكپور1363، ص244)
در اجراي هر تعزيه كامل كه به آن مجلس ميگفتند، تعزيهگردان يا كسي كه وظايف كارگردان را بعهده دارد، اشخاص بازي يا شبيه و تعداد زيادي سياهي لشكر حضور دارند شبيهخوانان گفتگوها را به زبان شعر ميگويند و به دو دسته اشقيا و اوليا تقسيم ميشوند.
تعزيهگردان در طول اجراي تعزيه در صحنه حضور دارد گاهي بين اجراي شبيهخوانان سخناني ميگويد و در تمام طول اجرا به هدايت آنها پرداخته و يا دستوراتي ميدهد. و گاهي دستهي موسيقي را به نواختن يا سكوت ميخواند. شبيهخوانان از حفظ يا از روي نسخه تعزيه به اجرا ميپردازند. هر كدام از شبيهها در يكي از دستگاههاي موسيقي ميخواند. ابزار روي صحنه قراردادي و بعضي از آنها نمادين هستند. مثل ظرف آبي به جاي فرات و يا چند برگ نخل به جاي نخلستان مورد استفاده قرار ميگيرند.
تعزيه نمايشي قراردادي است. تعزيهگردان ميتواند در طول اجراي تعزيه در صحنه حضور داشته باشد و دستوراتي بدهد ولي او در زماني كه تعزيهگردان است بازي نميكند و ديگر نقش نداشته و در قالب نقشي هم نميرود، بازيگران يا شبيهخوانها هم هر كدام در شخصيت وموقعيت خود تثبيت شده هستند. امكان دارد صحنهاي را در مجلسي كوتاه يا براساس شرايط، قسمتي را جابجا كرد اما در شخصيتهاي بازي هيچگونه تغييري امكان ندارد مگر آنكه شخصيت بازي بميرد و در لباس ديگري نقشي متفاوت بازي كند. بازيگران در ارتباط مستقيم با تماشاگران قرار نميگيرند آنها گفتگويي با مخاطبان ندارند، فقط تعزيهگردان كه او هم راوي است و يا براي اعلام مجلسهايي كه ميخواهند اجرا شوند با مخاطب ارتباط دارد، اما مواردي كه از نظر متا درام ميشود به آن توجه ويژهاي كرد، اول همان تأكيد تعزيه بر اينكه شما در حال ديدن و تماشاي شبيه شخصيتها هستيد و عكسالعمل بازيگران، شكل بازي آنها و اعلام مستقيم كه ما بازيگر شبيه اين شخصيتها هستيم در نوع خود قابل تفكر است، تا جايي كه بيشتر اوقات خود شمر قبل و بعد از به شهادت رساندن امام حسين(ع) گريه ميكند يا در مراثی خوانده شده به عزاداري و گريه ميپردازد، در تعزيههايي هم كه مردان در نقش زنان بازي ميكنند و اين را همه ميدانند قابل بررسي است ولي در آنجا تماشاگر شخصيت بازي را به عنوان زن ميپذيرد و شكي در هنگام اجراي نقش ندارد. در تعزيههايي كه زنان به جاي زنان بازي ميكنند (در تعزيههاي بوشهر) اين موضوع نيز ديگر وجود ندارد.
دوم، در نسخههاي تعزيه و بعضي از مجلسهاي تعزيه گوشههايي وجود دارد كه از تعزيه اصلي خارج هستند و به شكلي اتفاق ديگری را نشان ميدهد و يا تشريح ميكند كه با فاصله زيادي از آن واقعه اصلي اتفاق ميافتد و يا حادثهاي كه همزمان در جايي دورتر در جريان است و با روايت آن توسط يكي از شبيهها و يا اجرايش بقيه شاهد آن خواهند بود. اين واقعه قطعهاي است جداگانه، براي تأكيد و يا نشان دادن شخصيت بارز شبيهها و يا آموزش و يادآوري يكي از اصول ديني و يا مذهبي و سنتهايي كه در بين مردم وجود دارد و يا قرار است رايج باشد. و در بعضي مجلسها براي پرداختن به واقعه اصلي تعزيه كه، همان واقعه كربلا و شهادت امام حسين(ع) و ياران و خانوادهاش است. حال نگاهي مياندازيم به چند مجلسي كه در آنها گوشهاي را به نمايش ميگذارند و يا تشريح ميكنند؛
در تعزيه ذبح اسماعيل(ع)، در جايي به ارزشگذاري و گراميداشت مهمان به عنوان حبيب خدا پرداخته ميشود و اتفاقي كه بين حضرت ابراهيم(ع) و گبر ميگذرد و جبرئيل بر فرمايش خداوند در خصوص مهمان تأكيد ميكند، اما قسمتي كه در پايان اين مجلس وجود دارد گريزي است كه به واقعه كربلا زده ميشود، از منظر زماني فاصله بسياري با زمان حضرت ابراهيم(ع) دارد ولي براي گراميداشت و يادي از آن واقعه عظيم آورده ميشود.
«ابراهيم ـ برگو به من اي امين حق، جبرائيل
بهر چه ندا رسيده از رب جليل
قرباني من مگر نفرموده قبول
از غصه مرا نموده افگار و ملول
جبرئيل ـ قرباني تو قبول شد نزد خدا
اكنون بشنو واقعة كرب و بلا
هفتاد و دو تن همره و ياران حسين
قرباني حق شوند و قربان حسين
ابراهيم ـ دلم از اين شهادت ميخراشد
حسين آيا ز اولاد که باشد
جبرئيل ـ ز اولاد علـي آن شير يزدان
محمـد جـد او ختـم رسولان
ابراهيم ـ بگو به من که کجا هست دشت کرب و بلا
جبرئيل ـ بيا ميان دو انگشت من نظاره نما
ابراهيم ـ چه لشکري است! بگو آن چه ازدحام بود؟
جبرئيل ـ تمام از پي قتل همان امام بود
ابراهيم ـ بگو حسين کدام است اندر آن صحرا؟
جبرئيل ـ همان کسي که ستاده است يکه و تنها
ابراهيم ـ بديدمش که غريب است و بيکس و يار است
جبرئيل ـ ببين اگر چه در آن سرزمين نمودار است
ابراهيم ـ بگو که کيست دو دستش جدا از پيکر
جبرئيل ـ به نام حضرت عباس زاده حيدر
ابراهيم ـ بگو که کيست دو دستش ز خون خضاب بود؟
جبرئيل ـ بدان که قاسم داماد آن جناب بود
ابراهيم ـ جوان نوخط ديگر به خون بود غلطان
جبرئيل ـ علياکبر فرزند شاه دين است آن
ابراهيم ـ يکي است طفل که حلقش بود نشانه تير
جبرئيل ـ گل رياض حسين است اصغر بيشير
ابراهيم ـ براي چيست که اين قوم ببيند اين بد؟
جبرئيل ـ براي آنکه خدا شيعه را بيامرزد»
(صالحيراد ج اول، 1380 ص36)
در تعزيه به چاه انداختن يوسف(ع) نيز وقتي جبرئيل به سمت آن حضرت ميرود که در ته چاه است باز اشارهاي به واقعه کربلا ميشود و شرح حال آنها با توجه به اينکه زمان زيادي فاصله بين اين دو است، گفته ميشود. در تعزيههاي ديگر نيز به حادثه کربلا گريز زده ميشود، در مجلس تعزيه عمروبن عبدود واقعه کربلا از زبان جبرئيل، در مجلس تعزيه تولد امام حسين(ع) توسط پيغمبر و جبرئيل و حضرت فاطمه(س) و در مجالس تعزيه فضل و فتاح، که فتاح از ميان انگشتان امام علي(ع) واقعه کربلا را ميبيند، و يا در مجلس تعزيه وفات پيامبر از زبان پيامبر و ... به همين ترتيب و در بيشتر مجالس تعزيه به هر شکل مختلف از واقعه کربلا سخني به ميان ميآيد و آن اتفاق بزرگ يادآوري ميشود. در مجالسي ديگر نيز، با نگاه اشخاص كه از ميان انگشتان پيامبر و يا امامان ميتوانند اتفاقهايي را، که خود گوشهاي در تعزيه هستند، مشاهده کرد. در مجلس تعزيه غشام خيبري علقمه از ميان انگشتان حضرت علي(ع) پيامبر و حسن(ع) و حسين(ع) را ميبيند و يا جده از ميان انگشتان امام حسين(ع) واقعه کربلا را ميبيند.
«علي ـ من به سرداران رضايم اين بدان
ليک سري هست گويا در ميان
در ميان هر دو انگشتم نگر
بنگري اسرار اين مطلب مگر
علقمه ـ من آفتاب نديدم شبيه و مثلش نيست
عجب شکوه و جلالي به من بفرما کيست
علي ـ همان سپهر سعادت رسول لميزلي است
شفيع روز قيامت پسر عموي علي است
تمام خلقت کون و مکان و ارض و سما
شد از براي وجود او در اين جهان برپا
علقمه ـ به دست راست عيان است کودکي چون ماه
شوم فدات ز نامش مرا نما آگاه
علي ـ عزيز و نور دو چشمم بود امام حسن
که عاقبت کشد او را به زهر کين دشمن
امام شيعه وليعهد مرتضي باشد
سرور سينه زهرا و مصطفي باشد
علقمه ـ ستاده کودک ديگر به دست چپ او کيست؟
عيان ز جبهه او نور کردگار جليست
علي ـ گل سلاله آلعبا حسين من است
شهيد وادي کرب و بلا حسين من است
ز جن و انس که مأوا به نشاتين دارند
تمام غرق گناهند و يک حسين دارند
علقمه ـ شود شهيد چرا او به دشت کرب و بلا
گناه او چه بود يا علي بيان فرما
علي ـ نکرده هيچ گناهي حسين معصوم است
شود شهيد به راه خدا و مظلومست
به راه امت شيعه دهد سر خود را
که شفاعت آنها کند به روز جزا.»
(صالحيراد ج اول 1380، ص166-165)
درباره گوشههايي که به شکل مستقلي در مجالس تعزيه ميآيند ميتوان به داستانهاي مختلفي اشاره داشت، مثل حکايت فطرس که توسط امام حسين(ع) شفاعت ميشود در مجلس تعزيه تولد امام حسين(ع) يا درگيري اشکبوس و فرزندش و معجزه حضرت علي(ع) در مجلس تعزيه فضل و فتاح، حکايت قصاب و کنيز و زن آبکش در تعزيه شهادت حضرت علي(ع)، خواستگاري حضرت قاسم در تعزيه شهادت امام حسن(ع)، شفاي کور، باغباني که به امام دروغ ميگويد، ضمانت آهو و سلماني غريب و گوشهي سئوال و جواب از مرده توسط نکير و منکر در تعزيه مجلس حضرت امام رضا(ع) که هر کدام خود گوياي حکايتهايي است که داراي اهميت هستند.
«مأمون ـ شوم فداي تو اي مهتر صغير و کبير
کجا برفتي و بازآمدي به روي سرير
که بود آن که به لبيک او شدي غايب؟
که ترک مسندتان گشت بر شما واجب؟
امام ـ غريبي مرده بود اندر دماوند
غريب و بيكس و بييار و فرزند
ز آهش داغ كهنه گشت تازه
برفتم بهر تشييع جنازه
مأمون ـ شما كذب و بهتان پيشه باشد
مدام از راستي انديشه باشد
كجا طوس و كجا شهر دماوند
از اين گونه سخنها تا كي و چند!؟
امام ـ فرو بنشان تو كافر نار خشمت
بيا بنگر كه تا بيني به چشمت
نكيرين ـ به حكم خالق قيوم يكتا
زبان بگشا بشو اي مرده احيا
بگو ربت كه هست اي مرد بيكس
سلماني ـ رضا جان وقت شد فرياد من رس
امام ـ رسيدم اي جوان اندر دماوند
بگو ربم بود يكتا خداوند
سلماني ـ بدان ربم بود يكتا خداوند
نكيرين ـ چه كس آيا امام اولي بود
امام ـ امام اولت برگو علي بود
سلماني ـ امام اولين من علي بود
نكيرين ـ بگو دوم امامت را درين دم
امام ـ بگو باشد حسن دوم امامم
سلماني ـ بدان باشد حسن دوم امامم
نكيرين ـ بگو سوم امامت غم رسيده
امام ـ بگو باشد حسين سربريده
سلماني ـ بدان باشد حسين سربريده
نكيرين ـ امام چهارمت كه برملا بود
امام ـ بگو بيمار دشت كربلا بود
سلماني ـ بدان بيمار دشت كربلا بود
نكيرين ـ بگو از پنجم ششم موافق
امام ـ بگو باقر بود مظلوم صادق
سلماني ـ يكي باقر دگر مظلوم صادق
نكيرين ـ بگو هفتم امامت اي ملازم
امام ـ شهيد ز هر كين موساي كاظم
سلماني ـ شهيد ز هر كين موساي كاظم
نكيرين ـ بگو هشتم تو نام باوفايش
امام ـ بگو آن كس كه گريد ديدههايش
سلماني ـ علي موسيالرضا جانم فدايش
نكيرين ـ خوشا بر حال تو اي مرد غمناك
بخواب آسوده اندر توده خاك
امام ـ نديدي حال اي مأمون نادان
تو معجزه از امام انس و جان
مأمون ـ به قربانت شوم رويم سياه است
خدا داند پيمبر هم گواه است
شوم قربانت اي شاه يگانه
ببر تشريف اين دم سوي خانه.»
(صالحيراد ج دوم، ص340-338)
منابع
1- بيضايي، بهرام، نمايش در ايران، تهران انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.1379
2- صالحيراد، حسن، مجالس تعزيه جلد اول، تهران انتشارات سروش 1380
3- صالحيراد، حسن، مجالس تعزيه جلد دوم، تهران انتشارات سروش 1380
4- ملكپور، جمشيد، ادبيات نمايشي در ايران جلد اول، تهران انتشارات توس 1363
© کپی رایت توسط : تعزیه خانه کرمان (کلیه حقوق مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت است.)
برداشت مطالب فقط با اجازه کتبی و ذکر منبع امکان پذیر است .